آنچه را كه هزاران سال است بشر در آرزويش نشسته، هزاران هزار دل در انتظارش لحظه شماري كرده، پدران به فرزندان نويدش را دادهاند، مادران قصه اش را بر كودكان خواندهاند و گلهاي گريبان دريده باغ در غيرتش، شمعها بسي اشكها در فراقش ريختند و بلبلان غزلها به وصفش سرودند و پروانگان در آتش هجرانش به خاكستر نشستند و عاشقان آستين به خون ديده شستند هر نامه را كه ميگشودند سخن از او ميگفت و هر كه ميرسيد سراغ از او ميجست، پيام آوري نبود كه مژده وصلش را نميداد و در كنار راهش به انتظارش نمينشست، آدم به عشقش ترك جنان كرد و نوح از هجرش دل به طوفان سپرد، از سوز جدائيش خليل تن به آتش داد و طرهاي از زلفش هوش از سر موسي برد.
نفخهاي از دمش شور عشق به قلب عيسي افكند و بيتاب ظهورش نمود. آري همه جا و هميشه سخن از او بوده، شيعه به انتظارش گريبان دريده و عيسوي چشم به راهش دوخته، كليمي نيز به آمدنش لحظه شمرده است، همه و همه ميگويند خواهد آمد آنكه جهان را مالامال از عدل ميكند و خواهد آمد آنكه صلح به ارمغان ميآورد؛ صلحي فراگير از قلهها تا قعر درياها؛ كران تا كران را پر خواهد كرد، صحرا و دشت به عطرش رشك فردوس ميشوند و شور در دل ابرها ميافكند و زمين مستانه آنچه دارد بر طبق اخلاص ميريزد.
صلحي كه از گلها به دلها نفوذ ميكند، صلحي كه دل سنگها را نرم كرده، سنگدلان را ذوب ميكند، اينها همه اميد و آمال بشر بوده و هست، اينها همه وعدهاي است كه پبامبران گذشته دادهاند، و اينها نويدهاي جانبخش اماماني است كه انسانها را به آيندهاي زيبا اميد ميبخشند. بشنويد از حضرت امير المومنين (عليه السلام) كه از آن دوران چگونه ياد ميكنند: آنگاه كه قائم ما قيام ميكند آسمان قطرههايش را نازل ميكند و زمين گياهانش را بيرون ميريزد.
اين سخن اشاره به آن دارد كه قبل از قيام آن بزرگوار آسمان از بارش قطراتش دريغ ميكند و زمين از بيرون ريختن بركاتش بخل ميورزد و اگر چه نزول بركات از آسمان و زمين به خاطر قدوم مسعود آن ولي الله الأعظم است الا اينكه مردم نيز دست از كردار سابق خود برمي دارند و فرامين حضرت را به جان قبول ميكنند، در نتيجه صلح و آرامش روي زمين سايه ميافكند، و او نيز بركاتش را از مردم دريغ نميكند و آسمان نيز رحمتش را نازل مينمايد، و رواياتي بر اين مضمون هست كه گناه و معصيت موجب حبس بركات ميگردد.
حضرت امير المومنين (عليه السلام) در دعاي كميل به اين مهم اشاره ميفرمايند و باب رحمت الهي را پيش روي بندگان گنهكار ميگشايند و راه و رسم توبه را اينگونه تعليم ميكنند:پروردگارا ؛ ببخش بر من گناهاني كه عذاب را نازل ميكند، پروردگارا ؛ ببخش بر من گناهاني كه نعمتها را تغيير ميدهد، پروردگارا؛ ببخش بر من گناهاني كه دعا را حبس ميكند، پروردگارا؛ ببخش بر من گناهاني كه بلا را نازل ميكند.
پس بعضي گناهان موجب نزول بلا و عذاب، و بعضي موجب از بين رفتن نعمتهاي الهي و حبس دعاها ميگردند، در نهايت آن زماني كه تمام زمين از انواع گناه مالامال شده؛ هر گناهي اثر خود را ميگذارد و به همين جهت زمين از خارج نمودن بركت خود امتناع ميورزد و آسمان نيز از بارش رحمتش دريغ ميكند، اما وقتي كه زمين از لوث گناهان پاك گرديد و گناهكاران اصلاح شدند و آنچه مانع بركات بوده برداشته شد؛ زمين و آسمان رحمت خود را نازل ميكند و گوئي دوران صلح زمين با زمينيان فرا ميرسد.
منبع: تبيان